خاک کیش را به هنر کیمیا کنیم.
فروش زمین های بکر و ناب جزیره به چه بهایی.؟
آیا منابع دریافتی از فروش زمین های دردانه کیش صرف تاسیس زیرساخت ها میشود یا مخارج روزمره وهزینه های جاری سازمان را تامین میکند.؟؟
فراخوان فروش بیش از ۳۴هزارمتر مربع از ناب ترین و کم نظیرترین زمین های جزیره کیش توسط یکی از شرکت های تابعه سازمان منطقه آزاد کیش ما را بر آن داشت مطلبی تحت عنوان چگونگی و دلیل و فرایند تبدیل این خاک با ارزش کیش به ریال و محل محل صرف مبالغ دریافتی بر لوح و قلم بیاوریم باشد برای استحضار و روشنگری و استفاده مطلوب و شاید اخذ تصمیمی شایسته تر، تا باشد این خاک و زمین برای بناهای ناب و تکمیل پروژه های زیربنایی و زیرساختی و های تک.
بله فروش ۳۴ هزار متر زمین ناب در مرکز ثقل اقتصادی و تجاری و مسکونی کیش فاز ۷ صدف ، جمع کل مبلغ حاصل از فروش در صورت دریافت نقدی از همه خریداران مبلغی نزدیک به ۲۴۰ میلیارد تومان حاصل خواهد شد. البته اگر همه خریداران توان پرداخت نقدی این زمین ها را داشته باشند بعید به نظر میرسد.!
عنایت به شرایط اعلام شده توسط مزایده گذار برای تقسیط ۵۰% ثمن معامله مبلغ ذکر شده حاصل گردد، ولی بحث ما موضوع مهم تری است .؟
اینکه مبالغ دریافتی کجا صرف خواهد شد.؟
حقوق معوق کارمندان و مدیران سازمان پرداخت خواهد شد ؟
یا صرف خرید لوازم و تجهیزات مورد نیاز خدمات شهری و فرودگاهی و بندرگاهی، یا ترمیم و بازسازی و تعمیر موقت و جزیی برخی تاسیسات و تجهیزات خواهد شد.؟
آنچه مسلم است مبلغ دریافتی از محل فروش این طلای ناب صرف تکمیل پروژه های بزرگ و حیاتی چون ترمینال جدید فرودگاه و اتمام پروژه های بر زمین مانده بی شمار نخواهد شد.
بنظر باید فکری بکر و هنرمندانه کرد برای کیمیاگری در این جزیره زیبا ، یکی از راه های پیشنهادی تعدیل نیروهای سازمانی و کم کردن هزینه ها با کوچک کردن سازمان است، جذب مشاورین افتخاری از دلسوزان همین جزیره زیبا یکی از راهکارهاست، کم کردن پرسنل سازمان و زیرمجموعه های سازمان ، کاهش هزینه های غیرضرور، و حذف آمد و شدهای غیر ضرور و دیگری دریافت بودجه مناسب و ویژه برای کیش از دولت محترم، حتما دولت و شخص ریاست محترم جمهور در جریان اوضاع و احوال کیش قرار گرفته اند ، اوضاع و احوالی که بدست مدیران چند و دوره قبل به کیش تحمیل شد.
انتقال و صرف سرمایه و بودجه های کیش به هندورابی که همچنان و سالیان سال جای بحث و نقد و بررسی و حتی دادرسی بر آن وارد و لازم خواهد بود.
و اما مشکل مهم چگونگی واگذاری زمین های بالای۱۰۰۰ مترمربع در کیش است.!؟
داستان غم بار فروش بی برنامه اینچنین زمین های بزرگ همچنان زخمی بزرگ مانده بر پیکره این خاک پاک ، داستان و شریطی که هنوز تکلیف مشکلات ۱۵۳ پروژه گرفتار بالای ۱۰۰۰ متری سالهای متمادی که معاونت اقتصادی بارها و بارها بر حل مشکلات آن تاکید نمود و جلسات بی شماری برای حل بحران و چالشه های آنان داشته ولی مشکلات برطرف نشده و اوضاع بروفق مراد کیش و سرمایه گذاران نگردیده است؟؟
سوال دیگر ، این زمین ها چگونه و با چه شرایطی و با چه تعریفی از نوع کاربری در حوزه های خدماتی و تجاری و مسکونی واگذار و بهربرداری میشود.؟
معمولا شرایط واگذاری زمین های بالای ۱۰۰۰ متر تعریفی داشت از دریافت توان مالی و طرح و برنامه و نقشه متقاضیان الی اهلیت و جذاب بودن طرح ها و سایر تضامین.؟؟
آیا این شرایط اخذ و منظور خواهد شد.؟؟
امید آن میرود تصمیم دقیق و منطقی برای این واگذاری ها صورت پذیرد.
تجربه تلخی داریم از ضربات محلک و تاسف بار چنین واگذاریهای در دورهای نه چندان دور کیش ، سالهاست مردم و دادگاه و سازمان و پیمانکاران را گرفتار خود ساخته ، منظر شهر را بنگرید.؟
حفاریها و اسکلت های زنگ زده را تکرا نکنیم که این اقدام تکرار اشتباه خواهد بود که از افراد خردمند و مدیران کاردان بعید است.
البته باز تاکید میشود ، مهمترین و بیشترین دغدغه و نگرانی ها چگونگی تبدیل به احسن قطعات این مروارید ناب این خاک بی بدیل است ، تبدیل طلا به خاک یا تبدیل خاک به طلا مهم این است .؟
مطمنا میشود و میتوان خاک را هر آن به طلا تبدیل کرد ولی طلا را دیگر و هیچ وقت نتوان به خاک تبدیل نمود.
در اینجا داستانی قابل تامل از شیخ بهایی نقل میشود شاید عالمانه اندیشه شود و حکیمانه حکم گردد.
زندگی بزرگان و علمای دین سراسر از نور و معنویت می باشد که هر نقطه از زندگی آنها می تواند برای ما درس عبرت و چراغ راهی باشد
که با الگو گیری از سیره عملی و علمی بزرگان می توانیم مراتب طهارت نفس را طی کنیم از جمله بزرگانی که در زندگی خود یگانه روزگار بوده است شیخ بهایی است که به اذعان بزرگان او نابغه دهر بوده است که از خود آثار علمی و عمرانی فراوانی را بجای گذاشته است که در این مقاله به گوشی از زندگانی او اشاره خواهد شد.
شیخ بهایى و پینه دوز اصفهانى
شیخ بهایى روزى از بازار اصفهان می گذشت، در یک گوشه دور افتاده بازار توى یک مغازه کوچک و رنگ و روز رفته که نور باریکى از سقف آن به داخل دکان میتابید و در و دیوارش را روشن میساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد که بیش از ۹۰ سال از عمرش می گذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول کوبیدن به تخت گیوه بود.
شیخ بهایى با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید:
تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به کار کردن نباشى؟
پیرمرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت. شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى که داشت که را تبدیل به طلا کرد و بعد زیر نورى که از سقف به روى پیشخوان میتابید جلو پینه دوز گذاشت.
مشته فولادى سنگین وزن که در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلولوخاصى پیدا کرد و ناگهان دکان پینه دور را به رنگ طلایى در آورد شیخ بهایى بعد از این کار به سرعت عازم خروج از مغازه شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت:
پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا کردم آن را بازار طلا فروشها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى بسر ببر.
شیخ بهایى هنوز قدم از دکان بیرون نگذارده بود که ناگهان صدایى او را برجاى نگاه داشت. این صداى پیرمرد بود که مىگفت:
اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا کردى من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم!
شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است دانست که آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بى سواد از اولیالله و مردان خدا بوده و علم و دانشش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد. روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینه دوز را بوسید و غذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد.
از آن به بعد هر گاه از جلو دکان پیرمرد رد مىشد، سرى به علامت احترام خم کرده و با شرمندگى مىگذشت!
شاه نعمت الله ولى چه خوب گفته است:
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد دل به گوشه چشمى دوار کنیم است:
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمى به ما کنند و بالاخره این شعر که سرودهاند:
از طلا گشتن پشیمان گشتهایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید شاید اشاره به داستان بالا داشته باشد.
نظر شما