در روزگاری که صدای اعتراض از هر بلندگویی شنیده میشود، به نظر میرسد «انتقاد کردن» تبدیل به یک مهارت عمومی شده؛ مهارتی که نه نیاز به سابقه دارد، نه دانش، نه حتی یک روز تجربه میدانی. کافی است کسی هیچگاه درگیر کلاس، چالشهای تربیتی، بودجه مدارس یا مدیریت آموزشی نبوده باشد، اما با اعتمادبهنفس یک کارشناس عالیرتبه، درباره آموزش و پرورش کیش حکم صادر کند؛ فقط به این دلیل که این روزها ظاهراً «انتقاد کردن» تبدیل به نشانه فهیم بودن شده است.
اما حقیقت اینجاست که نقد، مشاوره و اظهارنظر تخصصی، نه یک سرگرمی اجتماعی است و نه یک ژست روشنفکری؛ بلکه حاصل سالها آزمون و خطا، تحمل فشار، تصمیمگیری در بحران و زیستن در دل مسئله است. کسی که هیچگاه در این میدان نبوده، نه سنگینی مسئولیت را حس کرده و نه شبهای بیخوابی یک مدیر یا معلم را تجربه کرده، چطور میتواند نسخه بپیچد؟ بگذاریم در این حوزه، کسانی صحبت کنند که موهایشان را در همین راه سپید کردهاند؛ کسانی که از دل کلاس، مدرسه و مدیریت آموزشی بیرون آمدهاند، نه از پشت تریبونهای هیجانی و مجازی.
نقد اگر پشتوانه تجربه نداشته باشد، بیشتر شبیه قضاوت از پشت شیشه است تا لمس واقعیت. آموزش و پرورش میدان نمایش دانایی قرضی نیست. هر کسی میتواند نظر بدهد، اما نقد تخصصی و مشاوره جدی، شأن کسانی است که کولهباری از تجربه با خود دارند، نه آنهایی که صرفاً صدایشان بلندتر است یا حضورشان در فضای مجازی پررنگتر.
در این میان، نقش رسانه ها در پرهیز از سطحینگری و تقلیل مسائل این حوزه به چالش های شخصی، گلایههای پرسنلی و دغدغههای فردی بسیار مهم است و نباید بهگونهای بازنمایی شود که گویی «تصویر واقعی آموزش و پرورش کیش» همین است که صرفا در گروه های مجازی رد و بدل می شود و لاغیر.
اینجا دقیقاً همان نقطه خطرناک تحریف واقعیت است؛ جایی که یک جمع کوچک، با موضوعات محدود و نگاههای شخصی، به جای یک جامعه گسترده و پیچیده معرفی میشود.
آموزش و پرورش نه یک جمع خانوادگی است و نه یک گروه واتساپی؛ یک سیستم چندلایه و پیچیده است با هزاران ذینفع، دهها متغیر و دهها مسئله ریز و درشت. تقلیل دادن آن به چند گفتگوی محدود و بعد هم تعمیم دادن نتایج آن به کل واقعیت، نه مطالبهگری است و نه دلسوزی؛ بلکه سادهسازی خطرناک یک مسئله پیچیده است.
واقعیت این است که آموزش و پرورش یک «نفر» نیست که با رفتن یا آمدنش همهچیز زیر و رو شود؛ یک «فرآیند» است. مجموعهای از سیاستگذاریها، ساختارها، آییننامهها و زنجیره تصمیمگیریها. امروز در کیش، مسیر باید به سمت فرآیندمحوری و فاصله گرفتن از فردمحوری در حال حرکت باشد. این نشانه بلوغ سیستم است؛ هرچند طبیعی است که این مسیر با مقاومت، خطا و حاشیه همراه باشد.
آنچه امروز بیش از هر چیز نیاز است، ایجاد بسترهای واقعی برای گفتگوی تخصصی است؛ با حضور معلمان باسابقه، مدیران آموزشی، کارشناسان تربیتی و کسانی که سالها در این فضا نفس کشیدهاند، نه صرفاً چند چهره پرسر و صدا. وقتی تریبون به اهلش برسد، نقد از فریاد به تحلیل تبدیل میشود و از هیجان به راهحل میرسد.
همزمان، شفافیت در تصمیمات و انتشار منظم برنامهها، شاخصها و سیاستها، میتواند جلوی بسیاری از سوءبرداشتها را بگیرد. هرچه فرآیندها روشنتر باشد، فضای مانور برای تحلیلهای سطحی و موجسواری کمتر میشود.
در نهایت باید گفت آموزش و پرورش کیش بینقص نیست، اما آنقدر هم که برخی با شور رسانهای ترسیم میکنند، فروپاشیده نیست. در یک مسیر اصلاح و گذار قرار دارد. مسیری دشوار، اما ضروری. و این مسیر، بیش از هر چیز، نیازمند عقلانیت، انصاف و احترام به تجربه است.
گاهی به جای اینکه همه بخواهیم حرف بزنیم، بد نیست گوش بدهیم؛ مخصوصاً به کسانی که سالها در این راه موی خود را سپید کردهاند، نه آنهایی که تازه به میدان آمدهاند اما میخواهند برای همه نسخه بنویسند.
ارادتمند همه ی دلسوزان و منتقدان متخصص و دغدغه مند، یک کیشوند
نظر شما