○ گرچه حالت تهاجمی یا دفاعی گرفتن یک فرد در در برابر نقدهایی که نسبت به خودش یا عملکردش میشنود (خصوصا نقدهایی که احساس میکند ناروا یا آسیبزننده هستند)، یک امر طبیعیِ تکاملی و مربوط به بقا است؛
اما کسی که هنگام نقد شدن، تنشی غیرطبیعی و شدید در خود احساس میکند و این تنش را یا به صورت پرخاشگری و تهاجم شدید کلامی و رفتاری، و یا به صورت انفعال، شکسته شدن، در خود فرورفتن و فرار کردن پاسخ میدهد، از یک روانرنجوری مُزمن به نام کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس رنج میبرد که باعث میشود نقد شدن را مساوی با فروپاشی شخصیت خود بداند و درصددِ جبران فوری برآید.
○ این موضوع در کسانی هم که خود را فراتر از نقد شدن میدانند یا خود را به هیچوجه در معرض نقد دیگران قرار نمیدهند، یا هیچ نقدی را برنمیتابند، یا با ژستهای روشنفکرانه درصدد توجیهتراشیهای صدمن یک غازی برمیآیند، صادق است.
○ در مقابل، شخصیت سالم از نقد شدن استقبال میکند، و آن را باعث رشد خود و برطرف کردن عیوبش میشمارد.
در برابر شدیدترین نقدها و حتی توهینها خویشتنداری را از دست نمیدهد، و با حفظ طمأنینه و آرامش خود، بخشِ درست و روایِ نقد را میپذیرد، و بخش ناروا را بدون پرخاشگری مورد تحلیل قرار میدهد و چون خود را به خوبی میشناسد از نارواها عصبانی نمیشود.
○ به عبارت دیگر، در شخصیت روانرنجور، بخش غریزی مغز است که همیشه در حالت آماده باش است و واکنش فوری را آماده میسازد. این بخش از همان مکانیسم جنگ یا گریز موجود در تمام ارگانیسمهای جانوری استفاده میکند.
اما در شخصیت سالم، بخش تحلیلی و انسانیتر مغز است که #پاسخ را آماده میسازد و فراتر از واکنش جنگ یا گریز مشترک در میان تمام جانداران، از پاسخ متاملانه و مبتنی بر تحلیل و زمینه و عاقبت سنجی نیز بهره می گیرد.
○ میگویند روزی دانشمند بزرگ، خواجه نصیر طوسی، که از قضا صاحبِ قدرت هم بود، در جایی سخن میگفت. شخصی از میان جمعیت دستش را بلند کرد و گفت: ای شیخ پرسشی دارم.
خواجه گفت: پرسشت را بیان کن.
آن شخص گفت: در نزد خدای بزرگ آیا ارزش ریش تو بیشتر است یا دُم سگ؟
خواجه بهجای عصبانی شدن، با طمأنینه و آرامش چنین پاسخ داد: در روز قیامت اگر من توانستم از پل صراط عبور کنم، ریشِ من و گرنه، دُم سگ.
نظر شما